تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


اینبار هم تقصیر آب وهوا نیست!

اینبار فقط میخواهم«بی صدا» روحم را در جسم دار بزنم!

میخواهم روح کشی کنم!

اینبار هنوز نصف «خود»لعنتی ام کار میکند...

ایندفعه،تمام عکس های گالری ام را حذف کردم...همه وهمه شان را...

همه آهنگ های موسیقی را دیلیت کردم

فقط«away»مانده...

یک آهنگ اشنا که نمیدانم چطوری سر از پوشه ی موسیقیهایم در آورده!مثل یک آلزایمری دارم به مخ ام فشار می آورم ببینم میتوانم بفهمم کی و از کجا این اهنگ لعنتیه دل نواز را دانلود کردم؟:|

وایمیستم روبه روی آیینه...این اواخر نگرانی ام وتردید هایم جان دوباره گرفتند که نکند«موهایم دارند تیره میشوند!»هی پایین موهایم را کنار ریشه موهایم میگذارم و هی نگاهش میکنم...

مادر میگوید فرقی نکرده...

فلانی میگوید تیره شده!

:/

این اواخر دور هرچی دوست ورفیق هست را خط قرمز کشیدم...

من را چه به رفاقت؟

در خانه ماندن را ترجیح میدهم به بیرون رفتن!

بیشترر اوقات هم میروم بالا وخودم را با کتاب مشغول میکنم...

این یک هفته بگذرد...

زندگی جدیدی را شروع میکنم...یک زندگی نو!

باید همه چیز را خنثی کنم...باید خوب تنها باشم..تا بتوانم انتخاب کنم...

چطوری میخواهم زندگی کنم؟!!

امضا:«بهار غوطه ور»

Bahar alone^_^ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۱۶ ۱۵ ۲۶۰


نویسندگان