تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


در این وقت شب خانواده مقرراتی بنده نیم ساعتی ست که کلا روحشان از زمین وزمان جدا شده ودر رویاهایشان سیر میکنند‌‌..تنها منه بدبخت توی راهرو ولو شدم ویکی از همان لامپ های سفید اعصاب رنده وله کن بالای سرم جانفشانی می نماید...کار این بشر خواب آلود از خمیازه کشیدن گذشته... و این سوالات زنجیری در ذهنش نقش بسته  که «پاک نویس کردن را چ کسی افریده؟!عایا پدر ان مذکور خواهر دارد؟» یاد آور میشوم که این بشر خمار هر کلمه ای که مینویسد سه بار منت غلط گیر راکشیده و گند کاریهایش را راست وریست مینماید

پ.ن:بهار خمار در حال پاک نویس کردن انشا ZzZz

Bahar alone^_^ ۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۸ ۱۰ ۲ ۳۷۵

نظرات (۱۰)

  • مجتبی مطوری
    يكشنبه ۲۵ مهر ۹۵ , ۲۲:۴۴
    بهار خمار چند روز که پاک هستی(:
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۵ مهر ۹۵، ۲۲:۵۲
      خمار ازون لحاظ ...
      منحرف:|
  • آرزو ^_^
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۰۱:۱۰
    احتمالا خانواده‌ی منم خوابن .
    باورم نمیشه ، یعنی تواَم مثل منی ؟؟
    اصلا عبرت نمی‌گیرم ؛ همش پاکنویس می‌کنم .
     یادمه سال اول دبیرستانم جزوه‌ی زیستو به این روش نوشتم ، دیگه از یه‌جایی به بعد پاکنویس نکردم و واسه امتحان ترم بعضی جاها خودمم نمی‌تونستم دست‌خطمو بخونم ؛ حالا بماند که در بعضی موارد به روش انسانهای اولیه نوشته بودم و برای صرفه‌جویی در وقت مثلا بجای تخم‌مرغ یه بیضی عمودی کشیده بودم :)))
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۰۸:۵۲
      خهخخخ.بیضی؟!
      خانواده ی من کلا زود میخوابن... یعنی رو اعصابنا:)))
  • جناب استاد:))
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۰۱:۴۴
    عخیییی انشاااا دلم خواست..
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۰۸:۵۱
      بیا بنویس... جدا بیا بنویس:/
  • مهندس مکانیک خودرو
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۱۳:۱۷
    بهارخانواده من ساعت 10شب همه خوابند.........
    ولی من اگه خسته باشممم زودترمیخوابمممم

    وای من ازپاک نویسی جراومدم،مخصوصااااااین کارآفرینی روکه پشت سرهم کم وزیادشون میکردممم
    تاکمتربشندوازحفظشون کنممم وبرم برای بچه هاتوضیح بدممم ،من هم قشنگ توضیح میدادم دوستای نامردم هم سوال پیچم میکردند.....
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۱۸:۱۴
      شما که بزرگید دیگ چرا زیر زور خانواده؟! خجلت...خجالت:/ 
      حفظ کردن ندوست:)))
  • سرباز۳۱۴
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۱۷:۳۰
    عخیییییی خماره.....
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۱۸:۱۸
      بیام موهاتو بکشم؟
  • مهندس مکانیک خودرو
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۱۹:۰۶
    من تامجردم باتجربه خانواده زندگی میکنم
    ازدواج نموودم انوقت خودم میدونم باهمسرم چطوری زندگی کنم
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۱۹:۰۸
      اوه...بله!..بیچاره همسره محترمه:))).منم شوخیدم جناب!بدل نگیرید:)
  • مهندس مکانیک خودرو
    دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵ , ۱۹:۴۱
    آخه همین شوخی هالبخندروروی لب هامیکارند.........

    من حفظ کردن دوست نداررررم ولی دردمجبوری بایدحفظشون کنی
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۶ مهر ۹۵، ۱۹:۵۲
      مجبور...چ کلمه ی دردناکی:((
  • سرباز314
    پنجشنبه ۲۴ فروردين ۹۶ , ۰۹:۲۶
    باز خوبه شمارو میذارن بیدار باشید.مال ما وقتی میخابن باید سکوت مطلق باشه.و خاموشی نیز.


    @sarbaze_shomare_314
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۴ فروردين ۹۶، ۱۶:۱۸
      سرباز۳۱۴؟
      شما؟!!:))
      دانشمند؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نویسندگان