هویج ترین چوپان شاید!از آن ادمهایی که وقتی مدرسه میرفتند همیشه جلوی صف میگذاشتنشان..از ان دسته ادمهایی که در جلسه ی اول دیدار باهاشان دستگیرت میشود از هویج بودن فقط رنگ نارنجی را به ارث نبرده! از ان هویج های خوش خنده وساکن منطقه ای بنام« هپروت»!! ان دسته ادمهایی که ترجیح میدهند بجای خسته کردن خودشان برای جواب دادن به سوال دیگران همان دفعه اول بطور نامحسوس بگویند: خفه!
از انهایی که بگویی«سیب» برایت یک ساعت تمام از فضائل و خواص این میوه ی بهشتی فک میزنند:| وهیچ بین حرفهایش نفس نمیکشد:/ البته نه اینکه بگویی «ف» میروند فرهزاد!!! نه! کسل کننده وغیر قابل تحمل تر از این حرفها! بعد شوما تصور کنید یک همچین ادمی...با همچین شمایلی... آمده شده چوپان یک مشت گوسفند نزار وخسته.. که سردسته شان بره ی ناقلا یا همان بهار خودتان عسد^_^ کاری با شوت بودنش ندارم_ تازه خیلی هم به نفع من تمام شده_ اینهم بماند که زیر میز پفیلا میخورم ونمیفهمد!!شاید هم بشود ان لهجه ی قرقاتی اش را متحمل شد!! ولی «خانمی»( یک کسره بخورد زیرنون) گفتنش را کجای دلم جا دهم؟؟ این تکیه کلام لعنتی اش.. آبروحیثیت نگذاشته به والله!!
جلسه ی اول.. داشتم زیر میز ساقه طلایی میخوردم که یکهو گفت: خانمی!!!! منهم از همه جا بی خبر... سیخ شدم سرجایم وبیسکوئیت پرید تو حلقم:| این بغل دستی گاگولمان هم هی تاپ تاپ محکم میکوبید تو کمرم که مثلا « دیگه خفه شدنم بند بیاد:/»..گرچه چوپان هویج طور.. اصلا نفهمید که من داشتم ساقه طلایی کوفت میکردم که حالا مثلا خفه شده ام!! از آن به بعد اما... دیگر سیخ نمیشدم:/ ولی بودند گوسفندهای لاشعوری که به پشمهایم میخندیدند:|
یک چیزی را یادم رفت بگویم!!اینکه چوپان مذکور...تمایل شدیدی به ریختن تمام زیروبم ومسائل خانوادگی اش روی یک دایره ی بزرگ حتی!..دارد.مثلا من میدانم فامیلی پدر شوهرش چیست... یا مثلا میدانم چند تا برادر شوهر دارد واسمهایشان به ترتیب قد چیست:// چند تا خاطره هم درباره ی پسر وخاهرش تعریف کرد که چون خوابم برد دقیقا نفهمیدم موضوع از چه قرار عسد:)) ولی قول مردانه میدهم از گوسفندهای مثبت طویله بپرسم وشوما را ازین بی خبری برهانم^_^
پ.ن: اگه احیانا متوجه نشدین گوسفند چیه...چوپان کیه؟؟مراجعه شود به پست«چوپانهای جدید»:))))
امضا: بره ی ناقلا!!!
دقیقا قیافه من وقتی داشتم ساقه طلایی میخوردم و چوپانه گفت:خااااااانننننمیییییی! اون پشت سری هم بغل دستی گرامیه^_^
نظرات (۹)
Haa Med
سه شنبه ۲ آذر ۹۵ , ۲۳:۰۴:-))
Bahar alone^_^
۲ آذر ۹۵، ۲۳:۰۵:))
صدای سکوت من
سه شنبه ۲ آذر ۹۵ , ۲۳:۳۷Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۲:۵۸محمد ،،،
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۰۲:۰۱اما متاسفانه زبان حیوانات نمیفهمم
Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۲:۵۸Mobina😀
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۰۲:۱۳Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۳:۰۰امیری حسین و نعم الامیر
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۰۶:۳۷Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۳:۰۱محمد ،،،
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۱۳:۴۸میخواید کلاس آموزشی بزارید
Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۳:۵۹فعلا اینا رو داشته باش:
چوپان=معلم
گوسفند= دانش اموز
طویله= کلاس:)))
مجتبی مطوری
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۱۵:۱۸Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۵:۳۲امیری حسین و نعم الامیر
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۱۶:۲۲Bahar alone^_^
۳ آذر ۹۵، ۱۶:۳۶ابو اسفنج بلاگفانی
چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ , ۲۱:۳۶در رابطه با چالش «فان کشون» باید عرض کنم که از یک تا سه نقاشی ای که شما میکشین، یک عددش رو باید برای شرکت در رای گیری انتخاب کنین.
پس نقاشی ها رو جوری بکشین که اونی که برای رای گیری به ما معرفی میکنین دلبری کنه!
ممنون.
Bahar alone^_^
۴ آذر ۹۵، ۱۰:۴۵