تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


شاید عجیب باشد،آدمی دهه ی اول زندگی اش را با کابوس های شبانه و ترس از تاریکی و جن و ارواح خبیثه وشکنجه توسط قوه ی تخیلش گذرانده باشد، شش سال بعد بخواهد دیگران را بترساند و علاقه خاصی به (وحشت) داشته باشد.نصف شب آهنگهای ترسناک گوش دهد ،برقهارا خاموش کند و بخواهد متنی را بنویسد تا به عقیده خودش«مو بر تن بشر،سیخ شود!»

نوشته ها علاوه بر زمان،به مکان هم نیاز دارند.آر.إل.استاین(رابرت لارنس استاین) نویسنده ی آمریکایی ای که عمرش را صرف زهره ترک کردن نوجوانان نموده،میگوید:«ترسناکترین مکان،خودِ ذهن شماست!»

لازم بذکر است سر نوشتن چنین متنی،تمام کابوسهای بچگی ام را از ذهن گذراندم تا بتوانم خوفناک ترینش را برای موضوع داستان  انتخاب کنم. 

شب شد؛خوابیدم،تا خود صبح خواب دیدم نصفه شبی با مادرم وسط یک بیابان تاریک و بی انتها ایستاده ایم و دور وبرمان پر است از گرگهای گرسنه ای  که مدام بهمان حمله میکنند و هر دفعه که گرگی بهم حمله میکرد،از خواب میپریدم.دفعه سوم که بیدار شدم،زبانم به حلقم چسبیده بود.مادرم یک لیوان آب برایم آورد...

خواندن (این) متن که من را به دوران شیرین(!!) کودکی ام هل داد و پرت کرد و کابوسهایم را  زارت کوباند وسط پیشانی ام و اول از همه مو را برتن خودم سیخاند،خالی از لطف نیست:))

پی نوشت:«موضوع داستان کوتاه،مربوط به پکیجی از کابوسهایم ــست که هر شب مثل سریال،یک قسمتش را میدیدم و هیچوقت درباره شان با کسی حرف نزدم.برای یک بچه ی پنج ساله خیلی زیاد بود،باور کنید!

شاید داستان و موضوعش،چندان ترسناک و مو سیخ کن و زهره ترک کن نباشد،اما حق بدهید چون آرامش ام را ازم سلب کرده بود و روانم را زیر سوال برده بود،فکر کنم باید ترسناک باشد،لااقل برای خودم!

توصیه میشود مطالب این وبلاگ را نیمه شب، با آهنگی که در پست ثابت موجود است،میل بفرمایید؛))

امضا:«بهار ترسو»
Bahar alone^_^ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۰۸ ۱۸ ۶ ۷۶۲

نظرات (۱۸)

  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۰:۱۵
    بهار،این عکس وبلاگ برترکه بالای وبت سمت چپ گذاشتی رولطف کن بردارزیراروی قسمتی ازمتن قرارمیگیره ونمیشه
    راحت متنوخوند
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۰:۲۲
      اون مدال بدبخت که اون گوشه ست.چیکار بتو داره؟!
      با گوشی میای یا لپتاپ؟!

  • محسن رحمانی
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۰:۲۶
    چیه چرا چپکی شدی ؟ :دی
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۰:۳۵
      هیچی محض تنوع!
  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۰:۳۰
    به این دلیل
    اقامن الان باگوشی میام
    واینجوری مداله رواعصابمه

    http://bayanbox.ir/view/5898679249577732436/Screenshot-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7-%DB%B0%DB%B9-%DB%B2%DB%B0-%DB%B1%DB%B0-%DB%B2%DB%B6-%DB%B1%DB%B8.png
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۰:۳۶
      عه.چرا این شکلیه؟!://

  • هاژ محمود
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۰:۳۶
    سلام

    امضا: بهار ترسو یا بهار ترساننده؟!؟!
    هووم؟!؟!
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۰:۳۷
      مخلوطی از هردو
  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۰:۴۰
    اقا،زوم کردن بلدی،عکس روزومش کن
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۰:۴۲
      زوم کردم.ماله من اصلا یه شکل دیگه ست وبلاگ.قالبم فرق داره!

  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۱:۰۷
    بهار،تومنظورت اینه

    http://bayanbox.ir/view/1324381135567999271/Screenshot-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B7-%DB%B0%DB%B9-%DB%B2%DB%B0-%DB%B1%DB%B1-%DB%B0%DB%B3-%DB%B5%DB%B0.png
    ولی این زوم نشدشه،زوم بشه
    میره رواعصابم
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۱:۱۱
      عجب!۶۵ درصد شارژ داری!!!
      ماله من الان خاموشه دیگه:دی
      +نه زوم شده شو دیدم.خب چیکار کنم؟! بدون زوم شدشو بخون
  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۱:۱۶
    چشمم اذیت میشه
    تودلت میادخواننده وبت چشمش
    ضعیف بشه
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۱:۳۳
      بر میدارم:))
  • احسان .ی
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۱:۲۷
    اینجور که معلومه دیگه ترسو نیستین :) بیشتر ترسناک هستین :)
    تا حالا خواب دیدین از یه ساختمون بزرگ در حال افتادن باشین؟!
    :|
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۲۹ شهریور ۹۶، ۱۱:۳۳
      بدتر ازوناشو دیدم بمن میگن بهار خفن کابوس:)))
  • علی آقا:)
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۱:۳۵
    افرین بهارخفن،نمیدونم ازلقب خفن خوشت میادیانه
  • miss bell
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۲:۰۹
    چه خوب درکت کردم چون من توی بچگی اینقدر به اطرافیانم وابسته بودم هرشب خواب از دست دادن یکیشون رو میدیدم و شب پامیشدم گریه میکردم:((((
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۰ شهریور ۹۶، ۰۹:۴۹
      من وابسته نبودم.کابوس زیاد میدیدم.ولی درکت میکنم:))
  • هلما ...
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۶:۱۸
    خیلی ترسو بودیااا..
    میدونستی بچه های ترسو خیلی دوست داشتنی ترن :))
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۰ شهریور ۹۶، ۰۹:۵۱
      :))
      فکر کن یه بچه پنج ساله هر شب خواب جن ببینه:/:))
  • زارعی
    چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶ , ۱۸:۳۱
    زیبا...
  • آرزو ﴿ッ﴾
    پنجشنبه ۳۰ شهریور ۹۶ , ۰۱:۲۱
    هم پست قبلی و هم اینو آخه باید نصفه‌شب بخونم من؟ :/
    امضا: آرزوی بسیار ترسو در خوابگاه :/
    البته نخوندم لینک رو. باشه واسه فردا -_-
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۰ شهریور ۹۶، ۰۹:۵۱
      آخی.خوابگاهی؟؟! 
      :)))
      آره نصف شب^^
  • ماهی قرمز
    پنجشنبه ۳۰ شهریور ۹۶ , ۰۹:۱۴
    منم خوابای ترسناک زیاد میبینم و بیشتر از اون علاقه به این اتفاقای هیجانی و ترسناک دارم :)))
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۰ شهریور ۹۶، ۰۹:۵۲
      :))
      خوبه پس.(آیکون بدجنس)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نویسندگان