همیشه فکر میکردم باید یکی پیدا شود که پیر باشد مثلا ..تجربه اش هم زیاد باشد!بعد بنشیند بهم بگوید راز خوشبختی فلان،بهمان!
ولی افسوس که پیرهای فامیل واشناهای ما انقدر پیر وضعیف اند و در بستر بیماری افتاده اند که...:|
فکر میکردم همیشه یک اتفاقی می افتد که باید کوله بارت را ببندی وبروی به یک سفر ماجراجویانه... اما هیچوقت چنین فرصتی پیش نیامد!
فکر میکردم «فردا»که بیاید همه چیز درست میشود!تصورم از فردا خیلی قشنگ ورویایی بود...توی «فردا»هیچوقت ناراحت ودپرس نبودم...اما نمیدانم چه شد که این شد..که نه خبری از آن پیر باتجربه هست ونه سفری در کار عسد ونه خنده ای مینشیند روی لبهایم...فقط هی گذشته ام کوبیده میشود توی سرم و آینده را نشدنی جلوه میدهد..مانده ام میان گذشته ای دردناک وآینده ای مبهم!
و عمر همینطوری بقول جناب ن ،«نفله»میشود...
و یک جایی در ذهنم این گذشته معلق وتمام نشدنی مانده...
حس آدمی را دارم که فیلمی را نصفه دیده رها کرده!...
حس کیکی را دارم که نیمه پخته از توی فر بیرونش آورده اند ورویش را با خامه وشکلات تزئین کردند...
+همیشه ادمهایی وجود ندارند که راه را نشان دهند...
++ هر فردی که توی فامیل میمیرد ...هرر بار که برای تشییع جنازه میرویم سر خاک... بیشتر به فکر می افتم که مرگم دارد نزدیک میشود...یک حسی بهم میگوید خیلی عمر نمیکنم..
+++این روزها انقدر درگیر دنیا شدیم که پاک اخرت یادمان رفته...
++++الا بذکرالله تو،تطمئن القلوبمان/روشنی از جانب تو،سیاهی از غرورمان...
امضا:«.بهار پاییزی»
نظرات (۱۶)
دچــ ــــار
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۶:۳۲Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۶:۳۴فرید صیدانلو
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۶:۳۹سعی کن همیشه بخندی و دلت شاد باشه :) ( دستی به چانه اش میکشد و به شعار های بعدی اش فکر میکند )
حالا به دور از شوخی سعی کن کاراتو به بهترین شکل انجام بدی ( شعار های الکی )
...
کسی از غیب نمیاد که با جادو بهت خوشبختی رو نشون بده، خودت به دستش بیار
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۶:۴۱فرید صیدانلو
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۶:۴۴اون موقعس که تنبلیت فراموش میشه میدویی سمت هدفات
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۶:۴۵خانومِ حدیث ^_^
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۷:۱۲وگرنه مجبوری هرچی بدست میاری دوست داشته باشی!
بنظر من تلاش و رسیدن ب هدف خود خوشبختیه ^_^ حتی اگ توی مسیرت کلی سنگ باشه..
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۷:۳۴DeL Nevis
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۷:۱۹اما میون همه ی فکرهات یه چیز مشترک وجود داشت : انتظار بیخود !
انتظار آمدن یک پیر و رفتن به سفر و ...
تو میون فکرهات هیچ کاره ای ! احتمالا برا همین فکر هات فقط فکر موندن !
:)
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۷:۳۳علیرضا امیدیان نسب
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۷:۳۵Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۷:۳۷ʜᴀᴅɪs :)
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۱۷:۳۸Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۱۷:۳۹💖 miss fatemeh 💖
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۲۰:۱۲اینقدرم ناراحتی رو به خودت تلقیــــــــن نکـــــــــن!!!!
بدتر میشیــــــــــا!!!
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۲۰:۱۹S҉A҉H҉A҉R҉ ....
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۲۰:۱۷درهرصورت فعلا ب مرگ فک نکن لذت ببر از زندگی:)
Bahar alone^_^
۲۹ دی ۹۵، ۲۰:۲۰منتظر اتفاقات خوب
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۲۰:۳۶masi Rika
چهارشنبه ۲۹ دی ۹۵ , ۲۰:۵۲حس کیک نیم پخته!چقد میفهممش!
خاک عالم این دمپایی ابری من کو بکونمش دهن این حست؟! :|
تو این که هممون میمیریم هیچ شکی نیس!حالا دیر یا زودش چه فرقی میکنه!؟:)
تنها فرقش اینه که هرچی زودتر بمیری بیشتر از زندگیت لذت میبری...حس بزرگ شدن یه ناراحتیایی داره که اذیتت میکنه!که نمیذاره مث قبل به همه چی لبخند بزنی!
محمود بنائی
پنجشنبه ۳۰ دی ۹۵ , ۱۵:۵۷Bahar alone^_^
۳۰ دی ۹۵، ۲۰:۵۲Laya ●~●
جمعه ۱ بهمن ۹۵ , ۰۰:۲۷مخصوصا روز های قشنگش عالیه...
آینده هم اگه به میل ما بود...
صحبت ازش قشنگ بود...
ملینا ...
جمعه ۱ بهمن ۹۵ , ۰۷:۱۵محمود بنائی
جمعه ۱ بهمن ۹۵ , ۱۶:۱۵Bahar alone^_^
۱ بهمن ۹۵، ۱۶:۱۷🍁 غزاله زند
شنبه ۲ بهمن ۹۵ , ۱۲:۵۸Bahar alone^_^
۳ بهمن ۹۵، ۱۸:۴۰