تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


گاهی دلم به همان فانوس دریایی قدیمی کوچک کنار ماسه های سرخ و دریای مواج ت را میخواهد.گاهی دلم یک تنفس در هوای توراضی ست...گاهی قدم زدن کنار جنگل توسکاها را هوس میکند و بعضی اوقات هم کار در مزرعه هایت را.دویدن در میان تپه ای پر از گل....گاهی دلم میخواهد شارژ شود...گاهی روحم هوس دسری همچون تورا میکند..و من هر بار با شرمندگی بیشتر صبر را پیشنهاد میکنم برایشان.پیشنهادی برای دلی تنگ و روحی خسته و ضعیف.به کدامین گناه دست یافتن به تو اینقدر سخت است؟!مگر دریایت از نوع کدام نووشیدنیست؟!مگر خاک ات از جنس کدام سنگ نایاب است؟!مگر ابرهایت از پنبه درست شده اند یا علف هایت از ابریشم خالص اند؟!پس چرا؟!یعنی مشکل از من است؟!پ.ن:جزیره پرینس ادوارد .کانادا.:-||بهار..پ.ن:رراستی مگر سیب زمینی هایت سرخ کرده از خاک بیرون می ایند یا مرغهایت تخم طلا میگذارد که اینقدر نازززز میکنی؟!پ.ن:نگو که در هوای جزیره ت گلاب جایگزین اکسیژن است!!اخر میدانی شش هایم به گلاب حساسیت دارند!!!

Bahar alone^_^ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۳ ۶ ۱ ۳۵۸

نظرات (۶)

  • سپی جونم
    سه شنبه ۳۰ شهریور ۹۵ , ۲۳:۲۷
    قشنگ بود :))))))
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۰ شهریور ۹۵، ۲۳:۴۶
      چشمات قشنگ میبینه گلم«بهار»
  • ماجده ◕ ‿ ◕
    چهارشنبه ۳۱ شهریور ۹۵ , ۰۹:۱۸
    خیلی قشنگ بود
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۱ شهریور ۹۵، ۱۱:۵۸
      ممنون گلم.«بهار»
  • سپی جونم
    چهارشنبه ۳۱ شهریور ۹۵ , ۱۵:۲۴
    ی سوال:

    ی وبلاگ بود که فال روزانه میزاشت میشه بگی اسمش چی بود ؟ ممنون میشم

    هرچی تو لینکات میگردم نمیبینم
  • سپی جونم
    چهارشنبه ۳۱ شهریور ۹۵ , ۱۵:۳۷
    دستت مرسی
    • author avatar
      Bahar alone^_^
      ۳۱ شهریور ۹۵، ۱۵:۴۸
      قابلتو نداشت گلم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نویسندگان