تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.



Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۲ ۲۳ ۱۸ ۱۰۷۲

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۲ ۲۳ ۱۸ ۱۰۷۲


هر کسی از خوشبختی یه برداشت داره‌... 

اینکه من میتونم تنهایی برم بیرون وبگردم از نظرش خیلی خوب میومد!این بود که گفت:«خوش بحالت!»

مثل همیشه ننشسته بودم همونجا...نشسته بودم یه جایی درست روبه روی همونجا وزل زده بودم به دوتا آدمی که جامو گرفته بودن...تا اخرش نگاشون میکردم واونا هم پررو نگاه میکردن:| قطعا اگه هندزفریمو از تو گوشم در نمیوردم صداشو نمیشنیدم... خب حقیقتا زشت بود جلوی گنبد آهنگ خارجکی غرب زده بکنم تو گوشم:/

همه چی جور بود... ماه هم کامل بود.اینبار دیگه هوا هم خوب بود. یعنی موقعیت خوبی بود برای حالگیری اون دوتا:دی

اما یهو سر حرفو باز کرد...گفت که کلاس چندمم..گفت که همسن منه..اما فقط تا کلاس شیشم خونده‌.. از ابروهای برداشته ش همه چیو فهمیدم. تو حرفاش یه غمی بود..همش بهم میگفت:«خوش بحالت!» گفت درسمو ادامه بدم...فهمیدم  که به اجبار درس خوندنو ول کرده...از حلقه توی دستش فهمیدم!

بهم گفت هیچ دوستی نداره...منم گفتم همینطور..گفت بابای دوستام نمیزارن باهاشون بگردم... گفت که میای باهم رفیق شیم؟

من واقعا نمیخواستم با کسی دوست شم... مخصوصا با یه غریبه... بهش گفتم هر موقع اومد ،همینجا بشینه... همینجا..درب شیش. سمت چپ ..کنار در ورودی زنونه‌.. گفت باشه!

اسمش مریم بود...

:)

امضا:«بهار دوست یافته!»

+این مریم کجا..اون مریم کجا:))


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۰ ۹ ۱۱ ۴۰۷

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۰ ۹ ۱۱ ۴۰۷


کتاب دوستم رو امانت گرفتم:)

رو صفحه اولش نوشته:«

+وبلاگ زدم:دی:))

- ایول پس تو هم بیا تو بازی ما..البته چیزی به خادمی(یعنی من!)نگو!

:|

وبازهم

:||

:/

بازی؟

داره بو میاد:/

صاحب کتاب جان از همینجا برات دست تکون میدم :))

+بزار بیام مدرسه!دارم برات×_×

امضا:«یک قربانی»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۰ ۱۱ ۵ ۳۲۸

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۰ ۱۱ ۵ ۳۲۸


یک خواسته اگر لقب فرعی و معمولی بودن را بخود بگیرد،زیاد نمیشود روی «شد » آن حساب باز کرد...اما اگر همین!خواسته را بخواهیم و بتوانیم  که جایگزین هدفمان در زندگی کنیم... بوضوع احتمال انجام شدنش بیش از دوبرابر میشود.-هر فرد در زندگی فقط حق وتوان دارد  یک هدف داشته باشد..یعنی فقط میتواند برای یک هدف وقت وانرژی بگذارد..مگر اینکه دوباره متولد شود:)-اگر من آرزو داشته باشم که بروم فلان آباد ،وصرفا «فقط»بهش فکر کنم،این آرزوو میرود تو لیست محال ها!چون واقعا هم من درگیر یک هدف دیگر هستم:/واما نه،اگر بخواهم ودر این امر هم مصمم باشم، واگر این آرزو را جایگزین هدفم در زندگی کنم.. به احتمال بالایی این محال ممکن میشود:)

این یعنی هر هدف در وهله ی اول فقط یک خواسته ست...این ما انسانها هستیم که بوسیله «علاقه»ویا هر علت دیگری(که مهم ترینش علاقه ست) به این خواسته بظاهر ساده بال و پر بدهیم وبه هدف تبدیلش کنیم^_^

+:))مراقب هدفهاتون باشید!

امضا:«بهار هدفمند»

پ.ن:«صرفا عنوان ربطی به متن نداره:| از فاضل نظری:)»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۹ ۱۴ ۹ ۴۴۰

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۹ ۱۴ ۹ ۴۴۰


یه جمله آشنایی هست که میگه:«اندازه دهنت لقمه بگیر..یه جمله غریبی هم هست که من میگم:«اندازه شکمت پلو بکش:|»

خوردن سالاد کاهو بدون سس یعنی خوردن چایی بدون قند:/

+یه پسر بچه لاغر موکلاغی،داشت بی توجه به آواز مشهور «ماماااااانم گفتهههههه بمن ،دس توووو مماااااخم نکنم://» انگشتشو تو بینی میچرخوند که یهو  ‌.. خیلی یهو!نگاهم بهش افتاد:/خب حقیقتا بچه لپاش گل افتاد رفت پشت مامانش قایم شد:دی

+دیشب دم یه ساندویچی واستاده بودم یه پسره خارجی رو دیدم(از رنگ مو وچشم وپوستش معلوم بود اروپاییه)کنار نامزدش فکر کنم ،وایستاده بود داشت فلافل میخورد!

بهشون لبخند زدم این شکلی:)

اونام دست تکون دادن لبخند زدن این شکلی:)_:) 

میخام بگم یعنی مهم نیست که زبون همو نمیفهمیم...یه لبخند میتونه خیلی انرژی بده...!

+کاش میشدسال ۹۶،عید نداشت:/

امضا:«بهاری که هنوز دوسال پیش یادش نرفته»

یه اهنگ توپ؛)



Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۸ ۱۲ ۸ ۳۴۴

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۸ ۱۲ ۸ ۳۴۴


یکی مثل ما،دست میکنه تو جیبش ببینه میتونه نصفه آدامسی گیر بیاره تا دهن برادرشو ببنده:/

بعد یکی هم مثل رهی معیری می ناله:«ساقیا!در ساغر هستی شراب ناب نیست!وان چه در جام شفق بینی بجز خوناب نیست:|»

برادرم بزور پنج سالشه...ولی کلاس دومه:/

بقول یه یارویی:«این داداشت جهشی نزده..پرشی زده!»

پ.ن:«تمام تعطیلات عید دعا میکنم که ماهی قرمزا بمیرن!»

:)

امضا:«بهار ماهی گریز:)»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۸ ۱۱ ۷ ۳۲۶

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۸ ۱۱ ۷ ۳۲۶


تورا با غیر میبینم صدایم ددر نمی آید...

دلم میسوزد وکاری زدستم بر نمی آید:)

پ.ن:احمقانه ی شمار چند؟:(

تموم شد دفترم:|

+بهتون پیشنهاد میکنم کتاب«عادت میکنیم»رو نخونید...چون از خوندنش لذت نمیبرید..به خوندنش«عادت میکنیدد»!•_^

امروز میرم مدرسه:/

+رگ سمت راست گردن عایا مهمه؟!



Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۷ ۱۲ ۲۳۰

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۷ ۱۲ ۲۳۰


ما از بازی زندگی هیچی نمیدونیم...

قرار نیست با هر اتفاقی شکست...

:))من نمیخوام ببازم.

نمیخوام بگم:«تسلیم!»

میخوام بجنگم...تحمل کنم... واگه شد یواشکی،یه گوشه ای بشینم وآروم اشک بریزم؛)

گاهی اوقات اتفاقات اونقدر کج اتفاق میوفتن که واقعا دلت میخواد بمیری..

الان که میبینم،حس میکنم به ماهی توی تنگ حسودیم میشه..کاش ذهن منم هر سه ثانیه یبار پاک سازی میشد!

زندگی که قرار نیست همیشه بروفق مراد ما جلو بره؟ها؟

مثلا باید دوروز تمام تب ولرز داشته باشی...:/

زندگی که داستان نیست ..که همه چی یهو عوض بشه..یهو!

چقدر بد که امسالم تموم شد:((

+بنظرتون باید سجده شکر بجا بیارم؟

که صبح از خواب پاشدم دیدم تمام خونه رو دود گرفته:||

همین که تو اتیش نسوختم خوبه...حالا مگه یه کتری سوخته چقدر ارزش داره؟

امضا:«بهاری در آستانه ی بهار»



Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۶ ۱۱ ۲۲۳

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۶ ۱۱ ۲۲۳


بسیاری اوقات موهبت میتواند یک لعنت باشد!

به کسی بال برسد ممکن است بیش از اندازه به خورشید نزدیک شود..به کسی قدرت پیشگویی برسد،ممکن است..همواره در ترس از آینده زندگی کند..

به کسی بزرگترین موهبت عالم برسد ممکن است فکر کند«آمده تا بر دنیا حکومت کند!»

+همه ی آدمها از چیزی که درکش نمیکنند ،میترسند

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد..

حیف باشد دل دانا که مشوش باشد!

+جدا ذوق کردم وقتی خبر بدنیا اومدن مهراد کوشولو رو از زبون لعیا(همکلاسیم)شنیدم!قدمش خوب باشه برای جناب میرزا!:)))

امضا:«بهار بیحال»!


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۴ ۱۶ ۱۲ ۳۸۷

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۱۴ ۱۶ ۱۲ ۳۸۷


اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است!

در دلم باشی وحاشا کنمت سنگین است:/


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۰۹ ۲۱ ۵۷۸

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۰۹ ۲۱ ۵۷۸


۱ ۲ ۳ ... ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲

نویسندگان