تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


دیشب طی تماسی تلفنانه،مادر خطاب به برادر _از همان پشت،انگشت اشاره را تکان داد _:«سر ساعت دوازده خونه ای:|»

یعنی...:|

برادر داشت برایم توضیح میداد که مطمئن بوده یک ساعت پیش ساعت یازده بوده ولی نمیداند که چرا همینک_که ساعت۱بود_دوازده نیست://

+واقعا چرا دوتا جوون معصوم رو وارد این جریانات کثیف میکنید؟!

امضا:«بهار تیک تاک:/»


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۳ ۱۲ ۱۲ ۲۹۳

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۳ ۱۲ ۱۲ ۲۹۳



 دشت همچون پر پروانه پر از نقش و نگار!

:))

امضا:«بهاری در دشت»


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۲ ۱۲ ۸ ۴۹۱

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۲ ۱۲ ۸ ۴۹۱


حالا گیرم که زمین یک دورش را دور خانوم روشن گشت:|

چ فرقی بحال من و تو دارد؟هنوز هم که من همانم....همان!

تو هم...

هع

حالا گیرم که هفت تا «سین»شد پنج تا...

اصلا عید چ اهمیتی دارد جز «بهار»؟!

جز سبز شدن شکوفه روی درخت توت توی حیاط...جز رقص ستاره ها دور ماه...جز لبخند بانوی باد:)

اینبار باید ذهن هارا شست...چشمهارا باز کرد..«بهار»را دید...حس کرد..بو کرد ،لمس کرد!

باید ماضی را ریخت توی فاظلاب:|

باید.. نو شد!نو از لحاظ روحی...نو از لحاظ قلبی...لباس هم باید خرید...جیبهای پدر هارا هم میتوان در پس پله های پاساژ سوراخ نمود...اما قلب چرکین را نمیتوان با پیرهن نو پوشاند...

باید بخشید... آنهایی که با آبرویت بازی کردند وحتی تهمت هم زدند..باید بخشید ودر آن واحد فراموششان کرد:)

گاهی باید «لبخند »زد..

«بهار»که آمد ،دیگر نمیشود در را به رویش بست..که باید پرده هارا پاره کرد ،پنجره ها را شکست،در هارا باز گذاشت،دست در دست بانوی باد رهسپار جاده ای  شد که افتاب از لابه لای درختان توسکا،بپاشد به پهنایش.‌‌..

بهار که آمد،باید«بهاری»شد...

:)))

امضا:«بهاری که بهاری میشود»!

پ.ن:«من سازی ندارم که با بهار کوک کنم... در عوض ،قلبم را کوک میکنم!»


این اهنگ بنظرم خیلی به بهار میومد:))




Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۱ ۲۹ ۱۱ ۱۰۶۲

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۱ ۲۹ ۱۱ ۱۰۶۲


اینهمه هم بد گفتند از ۹۵بیچاره..بچه ام کز کرده گوشه اتاق...سرش را گرفته بین دستهایش...دارد اشک میریزد..دارد های های گریه میکند...مینالد:«همه دوست دارند زودتر تمام شوم بروم...همه میخواهند زودتر بمیرم..همه میگویند من بد بودم!»

نودو پنج ،طفلکی دارد نفسهای اخر را میکشد... انوقت بعضی ها اظهار نظر میکنند:«اخیش...داره میره!»

بچه دارد حسابی غصه میخورد..زیر چشمهاش گود افتاده...دارد از حسودی میترکد!‌

بعضی ها یادشان رفته چ روزهای قشنگی با هاش داشتند...یادشان رفته چه لبخندها که برلبهاشان آورده!:|

همه،همه ی اینهارا یادشان رفته...

۹۵،خیلی خوب بود...گرچه تمام شد!!


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۳۰ ۱۲ ۱۰ ۴۳۵

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۳۰ ۱۲ ۱۰ ۴۳۵





Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۹ ۲۲ ۱۵ ۵۲۳

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۹ ۲۲ ۱۵ ۵۲۳


در گلستان ادب اموزگارم مادر است

بعد رب العالمین پروردگارم مادر است

من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم

اولین معشوق من در روزگار مادر است

امضا:«دخترت،بهار»



Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۹ ۱۰ ۱۹۲

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۹ ۱۰ ۱۹۲


آدمها یکبار برای همیشه از چشم می افتند!

+حرف،رفتار،نگاه،لبخند ویا هرچیز دیگه که از طرف شخصی دریافت کردید،فقط مختص به همون لحظه ست... نباید باهاشون یک عمر زندگی کرد..جوری که صاحبشون همون آدم قبلیه!!

++همانا از سخت ترین ماموریت های بشر، درست شناختن آدمهای اطرفشه:)

امضا:«بهار حالا»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۷ ۱۶ ۲۲۵

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۷ ۱۶ ۲۲۵


برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۶ ۲۱۹

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۶ ۲۱۹


دقت کردین قیافه ی پسرا چقدر ترسناک تر وموذی تر بنظر میومد امروز؟!!

به همشون میومد که یهو یه سیگارت بندازن جلو پات وجیم شن:|

امضا:«بهار سوری:دی»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۵ ۱۴ ۱۰ ۳۹۱

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۵ ۱۴ ۱۰ ۳۹۱


تمام دغدغه من تو یه جمله خلاصه میشه:«کش موی من کو؟:/»

امضا:«موپریشان!»


Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۴ ۱۵ ۲۳۳

Bahar alone^_^ ۹۵-۱۲-۲۴ ۱۵ ۲۳۳


۱ ۲ ۳ ... ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲

نویسندگان