تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان
یک جفت کفشِ جامانده پشت در.


خواستم بروم.خواستم اینجا را گل بگیرم(زیر «گ» فتحه وضمه هم بگذارید،فرقی ندارد)


دیدم نه از لحاظ شرعی که هیچ ، از نظر عقلی هم اشکال ندارد که بلاگر باشم!


والاه که مسئولین بیان نیامدند دم در وبم که«یالاه اجاره رو رد کن بیاد!»


نخواستم «فرار کنم»!!


خواستم بمانم و همان کاری را بکنم که دوست دارم...!


توی زندگی من یکی حداقل،کوچکترین تغییری بدون مصلحت و حکمت اتفاق نیافتاده! هر روز آدم های زیادی از بقل گوشم رد شدند،با دهانشان حرفهای مختلفی زدند...منهم شنیدم.گاهی خرد شدم.گاهی انگیزه گرفتم!

خیلی قبل تر،یک اتفاق نفرت انگیز افتاد!هر موقع به آن موضوع فکر میکنم،بی بروبرگرد به خودم میگویم:«احمق!»

اما الان اوضاع فرق میکند،الان دقیقا در همان زمینه ای که خیلی قبل تر فضاحت ببار آوردم انتخاب شدم!که بروم امتحان بدهم!

ایندفعه یکجور حرص لای حس های طبیعی دیگری که معمولا در درون یک فرد در یک موقعیت مهم رخ میدهد،مثل استرس و اضطراب،وجود دارد!

احساس میکنم این امتحان خیلی موفقیت بار عسد:|

حتی قبول شدن در امتحان خرداد وبیست گرفتنهای متعدد همچین حسی را در درونم ایجاد نکرده.

«سخنوری»امتحانی که فردا  انتظارم را میکشد!

موضوع های تعیین شده خیلی چرت و بیخود بود:/

منهم از بد وبدتر،«بدتر» را انتخاب کردم:))

«شبکه های اجتماعی»موضوع لاکچری بنظر میرسید:)

مثلا من تصمیم گرفتم سر بحث را اینطوری وا کنم:«در دوجا انسانها گذر زمان رو حس نمیکنن،یکی زیر دوش،یکی تو شبکه های مجازی!»

بعد یک نگاهی که به قیافه دبیر مربوطه انداختم ته دلم جلز و ولز کرد:))

پ.ن:«slow! اسم حلزونیست که به تازگی،به حیوان خانگی خواندگی،قبولش کردم.بچه ی خوبیست در کل! اگر لوس بودن و قهر کردنهایش را فاکتور بگیریم!

خیلی هم مرطوب عسد لامصب:/

مادر هی میگوید ترشحاتش را بمال رو دستت و اینا...وی معتقد عسد،برای پوست مفید عسد!

+هیچوقت یادم نمیرود چطوری ورقه امتحان زبانم را به لزجی کشید!





امضا:«بهاری که دلش میخاد هر کاری دلش میخواهد انجام دهد:)»



Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۲۳ ۱۳ ۱۲ ۳۶۳

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۲۳ ۱۳ ۱۲ ۳۶۳


قرار بود سورپرایز شود! این بود که کله ی ظهر افتادم تو کوچه وخیابان ها و برایش یک کتاب خریدم.

اما نمیدانم چی شد دیدم دارد با کاغذ کادو ،کادوش میکند!:|

هی میگوید:«اه:/ بیا چسب بده بهم!»

بعد از ظهر تا سرحد مرگ این طرف وانطرف رفتم و هی بالا پایین پریدم و هی پاک کردم وشستم وخورد کردم:)

آخر سر هم که وقت اضافه گیر آوردم به موهام مشغول شدم. 

بعد هم که بابا از مسجد آمد یک نگاهی به موهام انداخت و گفت:«چقدر موهات  شبیه اون زنه شده!»


بعد از تحقیقات به عمل آمده متوجه شدم منظور پدر همچین عکسی بوده :

:/:|

مهمان ها یکی یکی رؤیت میشدند و حقیر هر دفعه که به استقبال میهمان های گرامی میرفت یاد آوری میکرد که:کوچه رو دیدین؟:))

اینکه تولد برادر جان مصادف شده با میلاد امام جواد واینکه بچه های کوچه به دیوار بعضی خانه ها که مال ماهم جزوشان هست،دوتا مهتابی فوق العاده پرنور بصورت هفت۷ نصب کردند.بنده شدیدا با نگاه کردن به هاله های نوری که از بالای در پیداست خر کیف میشوم.

یادم می آید خیلی مصمم بودم که خوشحالم:))و از بس خوشحال بودم شاید به این روز افتادم!

اینکه الان از شدت دل درد روی مبل طبقه بالا تک وتنها ولو شدم،واینکه دختر خاله ام هم از دل درد نیامده:/

اما هنوز مهمانی تمام نشده و من مطمئنم همانطوری که یکهو حالم گرفته شد،یکدفعه هم سر حال میشوم

امضا:«بهاری که میخواهد برود کیک تولد بخورد^_^»

پ.ن:«از فانتزی هایی که از قرار معلوم تا عمر دارم فانتزی باقی می مانند اینست که یک کاسه تخمه بردارم بروم تو کوچه بنشینم چیچیک چیچیک،بشکنم:) اما متاسفانه من  دخترم:/.

+متاسفانه کلمه«اوهاع»افتاده تو دهنم.:/

بعضی دوستان فکر کردند اوهاع صدای آروغ زدنه حتی!!


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۸ ۱۵ ۸ ۴۲۸

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۸ ۱۵ ۸ ۴۲۸


رسوای عالمی شدم از شور عاشقی 

ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تورا...

«فروغی بسطامی»

+استثنائا این یکدفعه بیخیال امضا:/

+این روزها سخت دل ٱزرده ام...احمقانه هایم تمام شد...و فهمیدم what a fool i was


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۷ ۲ ۱۰ ۳۳۷

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۷ ۲ ۱۰ ۳۳۷


بازی به این صورته:

من تمام حروف الفبارو بصورت جداگانه مینویسم.

شما هر کلمه ای رو که میخواین بهم بگین،حروفشو کپی میکنین.من میرم تو مالکیت معنوی میخونمش^_^

مثلا 

ب چ ه.

:))

کاریتونم نباشه چطوری میخونم و از کجا میفهمم کی ماله چیه:|

ا-آ-ب-پ-ت-ث-ج-چ-ح-خ-د-ذ-ر-ز-ژ-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ع_غ-ف-ق-ک-گ-ل-م-ن-و-ه-ی.

بعدا هم کلمه هارو میزارم^_^

پ.ن:«هرکسی هم که کپی کرد  بهم خصوصی اطلاع بده،خودم حدس میزنم»

امضا:«بهار بچه»


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۷ ۲۳ ۶ ۵۰۸

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۷ ۲۳ ۶ ۵۰۸


چی میشد اگه اون حرفهایی رو که دوست داشتم به زبون میوردم!

چی میشد اگه همون کاری رو میکردم که از ته دل میخوام!

میدونی چی میشد؟

هیچ...!

فقط غرورم شکسته میشد!:/

امضا:«بهار مجبور!»

But it was only a fantasy:|



Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۶ ۸ ۱۹۶

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۶ ۸ ۱۹۶


شاید بزرگترین ونادرست ترین حرکت زندگیم اول از همه زدن یه وبلاگ بود.دوم از همه مشخص کردن اسم و سن وسوم از همه جواب دادن به کامنتهای خصوصی ای که اصلا لزومی به کش اومدن وادامه دار شدنشون نبود.

مطمئنا اگه سن ام رو مشخص نمیکردم و اگه نمیگفتم «أنا البهار!» اونموقع شاااید،اون عده بلاگرهایی که تو تک تک پستهاشون کامنتهای من چشم نوازی میکنن میومدن ولااقل یه سر خشک وخالی بهم میزدن!

#ماشین_پلنگ_صولتی:)



Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۵ ۲۷ ۱۳ ۴۷۷

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۵ ۲۷ ۱۳ ۴۷۷


دریافت

به همان اندازه که یک جامعه به مهندس ودکتر و دانشمند وسیاستمدار نیاز دارد،به ادمهایی هم نیاز دارد که هر چقدر هم که ساده باشند، انرژی و شادی را بپاشند تو صورت اطرافیانشان!

جامعه نیاز دارد دارد به «بعضی»هایی که نیمی از شخصیتشان انقدری مهربان و خوش قلب هست که منتظر «معجزه»نیستند برای لبخند زدن.«خوشحالی»شان «دلیل»نمی خواهد!

این«افراد» تند تند راه می روند.حرکاتشان شتاب زده ست و همیشه انقدری انرژی دارند که بتوانند لبخند را بیاورند رو لبتان و تحسین را بزبانتان جاری کنند:).گاهی اوقات هم انقدری حرف میزنند که حس میکنی فک شان الان است که بیفتد:| افرادی که در ته ترین نقطه از خط،امید ذخیره شده شان را بکار میگیرند وبالاخره یک راه حلی پیدا میکنند:)

+ادمهایی که اغلب رنگ موهایشان چیزی غیر از مشکی و قهوه ایست.! 

×اگر دختری را دیدید که خیلی حرف میزد،همیشه عجله داشت وقوه ی تخیل اش مثل فنر کار میکرد،احساساتی بود،روی پایش بند نمیشد واز قضا!رنگ موهایش هم طلایی یا قرمز بود،بدانید ومواظب باشید تا با کلماتی همچون«سبک»،«جلف»،«جوگیر» خطابشان نکنید.نترسید اگر رفتارش غیر قابل پیش بینی بود.تنها سرزنشش نکنید وبا آغوش باز ،پذیرای انگیزه ای باشید که برایتان میفرستد^_^

امضا:«او،روی پایش بند نمیشد...موهاشم مشکی نبود:/»


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۴ ۱۰ ۸ ۴۰۵

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۴ ۱۰ ۸ ۴۰۵


یاد من باشد تنها هستم...ماه بالای سر تنهایی ست!

پ.ن:سهراب سپهری.

امضا:بهار الون تر.


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۳ ۹ ۸ ۲۷۸

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۱۳ ۹ ۸ ۲۷۸


داریم میریم رشت:)

امضا:«بهار»


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۸ ۱۷ ۱۷ ۵۹۳

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۸ ۱۷ ۱۷ ۵۹۳


بالاخره با مدادم آشتی کردم :)

امضا:بهار


Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۴ ۲۵ ۱۶ ۷۱۲

Bahar alone^_^ ۹۶-۱-۰۴ ۲۵ ۱۶ ۷۱۲


۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ... ۲۰ ۲۱ ۲۲

نویسندگان